مقام عشق

نظر

 

در فکر آن گودالم که خون تو را مکیده است

 

درختان را دوست می دارم

که به احترام تو قیام کرده‌اند

و آب را

که مهر مادر توست،

خون تو شرف را سرخگون کرده است:

شفق، آینه‌دار نجابتت

و فلق محرابی

که تو در آن نماز صبح شهادت گزاردی.

در فکر آن گودالم که خون تو را مکیده است

هیچ گودالی را چنان رفیع ندیده بودم

در حضیض هم می توان عزیز بود

از گودال بپرس!

 

***

آه

 ای مرگ تو معیار!

مرگت چنان زندگی را به سخره گرفت

و آن را بی قدر کرد

که مردنی چنان،

غبطه بزرگ زندگانی شد!

***

تو را باید تنها در خدا دید

هر کس ،هر گاه ، دست خویش

از گریبان حقیقت بیرون آورد

خون تو از سرانگشتانش تراواست

***

چندان تناوری و بلند

که به هنگام تماشا

کلاه از سر کودک عقل می افتد

***

ای خدای گون!

مرگ در پنجه ی تو

بیچاره تر از پروانه یی ست

که کودکان در دست گیرند

و یزید ، بهانه ای.

دستمال پلیدی

که ستم  در آن تف شده ست

و در زباله ی تاریخ ؛

 فگنده شده ست.

 

یزید کلمه نبود

دروغ بود

زالویی درشت

که اکسیژن هوا را می مکید.

 

مخنثی که تهمت مردی بود

بوزینه ای با گناهی درشت:

"سرقت نام انسان"

 

و سلام بر تو

که مظلوم ترینی

نه از آن جهت که عطشانت شهید کردند

بل از این رو که دشمنت این است

***

یا ذبیح الله

تو اسماعیل برگزیده ی  خدایی

و رویای به حقیقت پیوسته ی ابراهیم

***

مرگ تو

مبدا تاریخ عشق

آغاز رنگ سرخ

معیار زندگی است

 ***

خط تو با خون تو آغاز می شود.

از آن زمان که تو ایستادی

دین راه افتاد

 

و چون فرو افتادی

حق برخاست.

***

هیچ شاخه ای نیست

که شکوفه سرخ ندارد

و اگر ندارد

شاخه نیست

هیزمی است ناروا بر درخت مانده

***

یاثارالله

آن باغ مینوی که تو در صحرای تفته کاشتی

با میوه های سرخ

با نهرهای جاری خوناب

با بوته های سرخ شهادت

و آن سروهای سبز دلاور،

باغی ست که باید با چشم عشق دید

 

اکبر را

صنوبر

بوفضایل را

و نخل های سرخ کامل را

***

و  رد خونت

راهی

که راست به خانه ی خدا می رود...

***

ای باغ بینش

ستم ، دشمنی زیباتر از تو ندارد

و مظلوم ، یاوری آشناتر از تو

تو کلاس فشرده تاریخی

کربلای تو

مصاف نیست

منظومه بزرگ هستی است.

طواف است.

***

پایان سخن

پایان من است

تو انتها نداری...

 

دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی


سئوالات مراسم خواستگاری

پیشاپیش سالروز ازدواج سراسر میمون بی بی دو عالم با همتای بی نظیرش اسدالله الغالب را تبریک عرض می‌نمایم

بعضی از سوالاتی که در زیر آمده در صورت آشنایی قبلی با فرد برای مثال فامیل بودن نیازی به پرسیده شدن ندارد و برخی برای شما حائز اهمیت نیست .پس سوالات زیر را به عنوان چند پیشنهاد مطالعه بفرمائید.

- بیوگرافی خوتان را بگوئید:(سن ، تحصیلات ، شغل ،تعداد فرزندان خانواده ، وضعیت پدر و مادر، خواهر و برادر ها، این که چندمین فرزند خانواده است . ) 

- علت اینکه تصمیم به ازدواج گرفتید چیست؟(خواست خانواده ، فشار فرهنگی یا نیاز شخصی)

- در زندگی چه هدفی را دنبال می کنید؟ چند تا از سر فصل های مهم در آینده تان چیست؟(برای مثال گرفتن بورسیه،موفقیت در زمینه ی ورزش و..)

- چه ملاک هایی برای خوشبختی دارید؟

- مسائل اقتصادی همسر و خانواده ی او چقدر برایتان مهم است؟

-بعد از ازدواج چقدر مایل به ارتباط با خانواده ی همسرتان هستید؟

-دوست دارید همسرتان با خانواده ی شما تا چه حد صمیمی باشد؟

-در تصمیم گیری ها اهل مشورت هستید؟

-آیا خانواده و دوستانتان در تصمیماتتان دخیل هستد؟ در آینده همسرتان چطور؟

-اگر اختلاف نظری بین همسر و خانواده تان ایجاد شد ،چگونه آنرا رفع می کنید؟

-خانواده ی خود را سنتی می دانید یا مدرن؟ می خواهید چطور خانواده ای تشکیل دهید؟

-نظرتان راجع به مرد سالاری و زن سالاری چیست؟

-تکلیف مدیریت خانه چه می شود؟

-درزمان وقوع اختلاف نظر ، اگر با گفتگو به نتیجه نرسیدیم ، چه کسی نظر آخر را بدهد؟

-چه عقیده ای در باره ی مدیریت اقتصادی خانه دارید؟

-تعریف تان از صرفه جویی چیست؟

-چقدر اهل پس انداز هستید؟

-چقدر دوست دارید صاحب فرزند شوید؟

-در تربیت فرزندان ، چقدر اختیارات را به همسرتان واگذار می کنید؟

-تا چه حد به اعتقادات مذهبی پایبند هستید؟

-از نظر دیگران فرد مذهبی هستید؟

-تعریفتان از حجاب چیست؟( چادر ،مانتوی پوشیده ،چادر ملی ،بلوز و شلوار و روسری و ..)

-در رفتار با نامحرم چه روشی دارید؟

-خودتان در محل کار وخانواده ، با نامحرم چگونه رفتار می کنید؟

-از همسرتان تو قع دارید چگونه رفتار کند؟

-با کار کردن خانم ها موافقید؟ چه نوع کاری؟ (مخصوص خانم ها)    

- دوست دارید در آینده شاغل باشید؟ (مخصوص آقایان)

-آیا همسرتان باید برای هر کاری از شما اجازه بگیرد؟

-اهل مطالعه هستید یا نه ؟ اگر بله در چه موضوعاتی؟

-آیا فیلم دیدن را دوست دارید؟ زیباترین فیلم هایی که تا کنون دیده اید ،کدامند؟

-رابطه تان با دنیای مجازی و اینترنت چگونه است؟

-اگر اهل استفاده از اینترنت هستید، بیشتر به سراغ چه موضوعات و سایت هایی می روید؟

-با چت کردن چه میانه ای دارید؟

-تا به حال به چه کارهایی اشتغال داشتید؟

-از کاری که می کنید ،راضی هستید؟

-رابطه تان با همکارانتان چطور است؟

حتما راجع به خط مشی سیاسی و اعتقادات خود صراحتا صحبت کنید و از او سوالات کاملی بپرسید چون ممکن است در آینده به مناسبت های مختلف ، اختلاف عقیده ی سیاسی دیگر شرایط زندگی تان را تحت تاثیر قرار دهد.

-با جشن عروسی موافقید؟ تا چه حد موافق خرج کردن برای مراسم هستید؟

-آیا درباره ی مهریه نظر خاصی دارید؟

-رسم و رسوم خاصی هست که خانواده تان برایشان خیلی مهم باشد؟

-چه نوع تفریحاتی را دوست دارید؟

- بعد از ازدواج با دوستانتان تا چه حد رفت و آمد می کنید؟

- دوست دارید همسرتان اهل معاشرت با دوستان باشد یا نه ؟

این ها بخشی از اطلاعاتی است که ما از همسر آینده مان نیاز داریم اما همه ی آن نیست. تحقیق ،مشاوره می تواند بسیار موثر باشد. به خدا توکل کرده و سعی کنید بهترین انتخاب را داشته باشید.

خوش بخت و موفق باشید.


نظر

به بهانه میلاد کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

 

«عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم»

عنایت حضرت به زوار مرقدش

آقای شیخ عبدالله موسیانی نقل کردند از حضرت آیة الله مرعشی نجفی: که شب زمستانی بود که من دچار بی خوابی شدم؛ خواستم حرم بروم، دیدم بی موقع است، آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد خواب نمانم، در عالم خواب دیدم خانمی وارد اطاق شد «که قیافه او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمی‌کنم» به من فرمود: سید شهاب! بلند شو و به حرم برو؛ عده‌ای از زوار من پشت در حرم از سرما هلاک می‌شوند، آنها را نجات بده.

ایشان می‌فرماید: من به طرف حرم راه افتادم، دیدم پشت در شمالی حرم (طرف میدان آستانه)عده‌ای زوار اهل پاکستان یا هندوستان(با آن لباس‌های مخصوص خودشان) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند به خود می‌لرزند، در را زدم، حاج آقا حبیب (که جزء خدام حضرت بود) با اصرار من در را باز کرد، من از مقابل و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و آنها در کنار ضریح آن حضرت مشغول زیارت و عرض ادب بودند؛ من هم آب خواستم و برای نماز شب و تهجد وضو ساختم.

 

کراماتی به نقل از آیت الله العظمی اراکی(ره)

ایشان درباره خودشان فرمودند: دستم باد می‌کرد و پوست آن ترک برمی‌داشت به طوری که نمی‌توانستم وضو بگیرم و ناچار بودم برای نماز تیمم کنم و معالجات هم بی اثر بود تا این که به حضرت معصومه علیهاالسلام متوسل شدم و به من الهام شد که دستکش به دست کنم، همین کار را کردم، دستم خوب شد.

 

جلال و جبروت فاطمه زهرا علیها السلام

آقای شیخ عبدالله موسیانی (ایشان از شاگردان آیة الله مرعشی(ره) بودند)نقل فرمودند به این که حضرت آیة الله مرعشی نجفی به طلاب می‌فرمود: علت آمدن من به قم این بود که پدرم سیدمحمود مرعشی نجفی (که از زهاد و عباد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امیر علیه السلام بیتوته نمود که آن حضرت را ببنید، شبی در (حال مکاشفه) حضرت را دیده بود که به ایشان می‌فرماید: سید محمود چه می‌خواهی؟ عرض می‌کند: می‌خواهم بدانم قبر فاطمه زهراء علیهاالسلام کجاست؟ تا آن را زیارت کنم.

 

حضرت فرموده بود: من که نمی‌توانم «بر خلاف وصیت آن حضرت»، قبر او را آشکار کنم. عرض کرد: پس من هنگام زیارت چه کنم؟ حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه علیهاالسلام را به فاطمه علیهاالسلام عنایت فرموده است، هر کس بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا علیهاالسلام را درک کند به زیارت فاطمه معصومه علیهاالسلام برود.

آیة الله مرعشی می‌فرمودند: پدرم مرا سفارش می‌کرد که من قادر به زیارت ایشان نیستم اما تو به زیارت آن حضرت برو، لذا من به خاطر همین سفارش، برای زیارت فاطمه معصومه علیهاالسلام و ثامن الائمه علیه‌السلام آمدم و به اصرار موسس حوزه علمیه قم، حضرت آیة الله حائری در قم ماندگار شدم.

آیة الله مرعشی در آن زمان فرمودند: شصت سال است که هر روز من اول زائـــر حضرتم.

 

 

شفای طلبه جوان نخجوانی

حضرت آیت الله مکارم شیرازی (دام ظله) می‌فرماید: بعد از فروپاشی شوروی سابق و آزاد شدن جمهوری‌های مسلمان‌نشین (و از آن جمله جمهوری نخجوان) مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند، که عده‌ای از جوانان خود را به حوزه علیمه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند. مقدمات کار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد. از بین (سیصد نفر داوطلب) پنجاه نفری که معدل بالایی داشتند و جامع‌ترین آنها بودند برای اعزام به حوزه علمیه قم انتخاب شدند. در این میان جوانی - که با داشتن معدل بالا، به سبب اشکالی که در یکی از چشمانش وجود داشت انتخاب نشده بود - با اصرار فراوان پدر ایشان، مسوول مربوطه ناچار از قبول ایشان شد، ولی هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از این کاروان علمی، مسوول فیلمبرداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمرکز کرده و تصویر برجسته‌ای از آن را به نمایش گذاشت. جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شکسته می‌شود.

وقتی کاروان به قم رسید و در مدرسه مربوطه ساکن شدند این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت می‌شود، و در همان حال خوابش می‌برد. در خـــــواب عوالمی را مشاهده کرده و بعد از بیداری می‌بیند چشمش سالم و بی عیب است.

او بعد از شفا یافتن به مدرسه برمی‌گردد، دوستان او با مشاهده این کرامت و امر معجزه آسا، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شده و ساعت‌ها مشغول دعا و توسل می‌شوند. وقتی این خبر به نخجوان می‌رسد آنها مصرانه خواهان این می‌شوند که این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش به آنجا برگردد که باعث بیداری و هدایت دیگران و استحکام عقیده مسلمین گردد. (ضبط صوتی، تصویری این کرامت، به نقل حضرت آیت الله مکارم (دام ظله) در واحد فرهنگی آستانه موجود است.)

یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه