سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقام عشق

اشاره

یکی از بزرگترین مشکلات جوامع مسلمین این است که به فلسفه و حقیقت تعالیم و معارف اسلام توجه نکرده و در جستجوی درک آثار و ثمرات آنها برنخاسته‌اند و در نتیجه هیچ‌گاه از ظاهر عبور نکرده و به باطن راه نیافته‌اند. این غفلت باعث شده که بسیاری از مسلمانان نگاهی صوری به قوانین و ارزش‌های دینی داشته باشند و به اعماق فرهنگ و معارف اسلامی راه نیابند و در سطح بمانند.

رنج‌ها و ناکامی‌ها و تفرقه‌ها و تشتت‌ها از همین ضعف برمی‌خیزد و ملل مسلمان از آنجا که حقیقت قوانین و ارزش‌های الهی را در نیافته و آثار آن را در فکر و رفتار و عملکردهای فردی، اجتماعی، اخلاقی، تربیتی و سیاسی خود به تسری درنیاورده‌اند، به گرد "خود" می‌چرخند و از "جمع" می‌گریزند و در عین حال که تفرقه و چند دستگی و آثار شوم آن را مشاهده می‌کنند، به وحدت و همبستگی نمی‌گرایند.

"روزه" از جمله عباداتی است که همچون نماز، حج، جهاد، امربه معروف و نهی‌ازمنکر، فلسفه و حقیقت آن درک نشده و به همین دلیل آثار ارزشمند آن در رفتار و عملکردهای افراد و گروه‌هایی که نخواسته‌اند آن را بشناسند جاری نگردیده است.

اگر روزه آنگونه که شریعت اسلام خواسته است تحقق یابد، هدف بزرگی چون "تهذیب نفس" که اصلاح گفتار و اعمال و مواجهات و تعاملات انسان را در همه صحنه‌های زندگی فردی و عرصه‌های حیات اجتماعی و سیاسی به همراه دارد، حاصل می‌شود و این مهم امکان ظهور و بروز نمی‌یابد مگر آن که "روزه" از حالت صوری خارج شود و ژرفای این عبادت و آثار آن درک گردد.

حضرت امام خمینی که استاد عرفان و معلم اخلاق و مهذب نفوس بود و اندیشه و سیره و روش او به زیباترین وجه مفاهیم عالی معنوی و اخلاقی را تبیین و تشریح می‌کرد و قبل از بیان، عامل به آنها بود،‌ برای ورود در میهمانسرای الهی و درک فلسفه و حقیقت روزه و مراتب این عبادت بزرگ، رهنمودهای ژرف و آگاهی‌بخشی ارائه می‌دهند که به راستی تعمق در آنها آمادگی‌‌های لازم را برای بهره‌وری از ماه مبارک رمضان و انجام عبادت روزه به نحو صحیح و منطبق با تعالیم اسلام، در روح و جان‌های مستعد ایجاد می‌کند.

***

مناجات شعبانیه در حقیقت مقدمه‌ای جهت تنبه و آمادگی انسان برای پذیرش وظایف ماه مبارک رمضان می‌باشد، و شاید برای این باشد که به انسان آگاه ملتفت، انگیزه روزه و ثمره پر ارج آن را تذکر دهد.

ائمه طاهرین - علیهم السلام - بسیاری از مسائل را با لسان ادعیه بیان فرموده‌اند. لسان ادعیه با لسانهای دیگری که آن بزرگواران داشتند و احکام را بیان می‌فرمودند خیلی فرق دارد. اکثرا مسائل روحانی، مسائل ماوراء طبیعت، مسائل دقیق الهی و آنچه را مربوط به معرفه‌الله است، با لسان ادعیه بیان فرموده‌اند،‌ ولی ما ادعیه را تا آخر می‌خوانیم و متاسفانه به این معانی توجه نداریم،‌ و اصولا نمی‌فهمیم چه می‌خواهند بفرمایند.

در این مناجات می‌‌خوانیم: "الهی هب لی کمال الانقطاع الیک، و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک،‌ حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعزقدسک".

این جمله "الهی هب لی کمال الانقطاع الیک" شاید بیانگر این معنا باشد که مردان آگاه الهی، باید پیش از فرا رسیدن ماه مبارک رمضان خود را برای صومی که در حقیقت انقطاع و اجتناب از لذات دنیاست (و این اجتناب، به طور کامل همان انقطاع الی‌الله می‌باشد.) آماده و مهیا کنند. کمال انقطاع به این سادگی حاصل نمی‌شود. احتیاج فوق‌العاده به تمرین، زحمت،‌ ریاضت، استقامت و ممارست دارد تا بتواند با تمام قوا از ماسوی‌الله منقطع گردد و به غیر خداوند توجهی نداشته باشد. تمام صفات وارسته انسانی در انقطاع کامل الی‌الله نهفته است، و اگر کسی بدان دست یافت، به سعادت بزرگی نایل شده است، لیکن با کوچکترین توجه به دنیا محال است، انقطاع الی‌الله تحقق یابد، و کسی که بخواهد روزه ماه مبارک رمضان را با آن آدابی که از او خواسته‌اند انجام دهد،‌لازم است انقطاع کامل داشته باشد تا بتواند مراسم و آداب مهمانی را به جا آورد، و به مقام میزبان تا آنجا که ممکن است عارف گردد. طبق فرمایش حضرت رسول اکرم(ص)، (به حسب خطبه‌ای که به آن حضرت منسوب است) همه بندگان در ماه مبارک رمضان به مهمانی خداوند تعالی دعوت شده‌اند و مهمان پروردگار خود می‌باشند. آنجا که می‌فرماید: "ایهاالناس، انه قد اقبل الیکم شهرالله... و قد دعیتم فیه الی ضیافه‌الله."

شما در این چند روزی که به ماه مبارک رمضان مانده به فکر باشید، خود را اصلاح کرده، توجه به حق تعالی پیدا نمایید، از کردار و رفتار ناشایسته خود استغفار کنید،‌ اگر خدای نخواسته گناهی مرتکب شده‌اید، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان توبه نمایید. زبان را به مناجات حق تعالی عادت دهید. مبادا در ماه مبارک رمضان از شما غیبتی،‌ تهمتی و خلاصه گناهی سر بزند و در محضر ربوبی با نعم‌الهی و در مهمانسرای باری تعالی آلوده به معاصی باشید. شما در این ماه شریف به ضیافت حق تعالی دعوت شده‌اید: "دعیتم فیه الی ضیافه‌الله". خود را برای مهمانی با شکوه حضرت حق آماده سازید. لااقل به آداب صوری و ظاهری روزه پایبند باشید (آداب حقیقی باب دیگری است که به زحمت و مراقبت دائم نیاز دارد.) معنای روزه فقط خودداری و امساک از خوردن و آشامیدن نمی‌باشد، از معاصی هم باید خودداری کرد. این از آداب اولیه روزه می‌باشد که برای مبتدیهاست. (آداب روزه برای مردان الهی که می‌خواهند به معدن عظمت برسند، غیر از این می‌باشد.) شما اقلا به آداب اولیه روزه عمل نمایید، و همان‌طور که شکم را از خوردن و آشامیدن نگه می‌دارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصی باز دارید. از هم اکنون بنا بگذارید که زبان را از غیبت،‌تهمت، بدگویی و دروغ نگه داشته،‌ کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانی را از دل بیرون کنید. اگر توانستید، انقطاع الی‌الله حاصل نمایید، اعمال خود را خالص و بی‌ریا انجام دهید، از شیاطین انس و جن منقطع شوید، لیکن به حسب ظاهر، از رسیدن و دست یافتن به چنین سعادت ارزنده‌ای مایوس می‌باشیم، اقلا سعی کنید روزه شما مشفوع به محرمات نباشد. در غیراینصورت اگر روزه شما صحیح شرعی باشد، مقبول الهی نبوده بالا نمی‌رود. بالا رفتن عمل و مقبولیت آن، با صحت شرعی خیلی تفاوت دارد. اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان،‌ در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییری پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد، معلوم می‌شود روزه‌ای که از شما خواسته‌اند، محقق نشده است، آنچه انجام داده‌اید روزه عامه حیوانی بوده است.

در این ماه شریف که به مهمانسرای الهی دعوت شده‌اید، ‌اگر به حق تعالی معرفت پیدا نکردید یا معرفت شما زیادتر نشد،‌ بدانید در ضیافه‌الله درست وارد نشدید و حق ضیافت را به جا نیاوردید. نباید فراموش کنید که در ماه مبارک، که "شهر الله" می‌باشد و درهای رحمت الهی به روی بندگان باز است و شیاطین و اهریمنان - به حسب روایت - در غل و زنجیر به سر می‌برند،‌ اگر شما نتوانید خود را اصلاح و مهذب نمایید، نفس اماره را تحت مراقبت و کنترل خود در آورید، ‌هواهای نفسانیه را زیر پا گذاشته، علاقه و ارتباط خویش را با دنیا و مادیت قطع کنید،‌ بعد از پایان یافتن شهر صیام مشکل است بتوانید این مسائل را به مرحله عمل درآورید،‌ بنابراین از فرصت استفاده کنید و پیش از آنکه این فیض عظما سپری گردد،‌ در مقام اصلاح،‌ تزکیه و تصفیه امور خود برآیید، خود را برای انجام وظایف ماه صیام آماده و مهیا سازید. طوری نباشد که پیش از فرا رسیدن شهر رمضان، همانند ساعت به دست شیطان کوک شده در این یک ماه که شیاطین در زنجیرند، ‌شما به طور خودکار به معاصی و اعمال خلاف دستورات اسلام مشغول گردید! گاهی انسان عاصی و گناهکار بر اثر دوری از حق و کثرت معصیت،‌ آنچنان در تاریکی و نادانی فرو می‌رود که دیگر نیازی به وسوسه شیطان ندارد،‌ خود به رنگ شیطان درمی‌آید. صبغه‌الله، مقابل صبغه شیطان است،‌ و کسی که دنبال هوای نفس رفت و از شیطان متابعت کرد، بتدریج به صبغه او در می‌آید. شما تصمیم بگیرید لااقل در این یک ماه از خود مراقبت به عمل آورید، از گفتار و کرداری که خداوند تبارک و تعالی راضی نیست، اجتناب ورزید. از هم اکنون در همین مجلس با خدای خود عهد ببندید که در ماه مبارک رمضان از غیبت، تهمت و بدگویی نسبت به دیگران خودداری کنید. زبان، چشم، دست، گوش و سایر اعضا و جوارح را تحت اراده خود در آورید. اعمال و اقوال خود را مراقبت نمایید، شاید همین عمل شایسته، موجب گردد که خداوند تبارک و تعالی به شما توجه فرموده،‌ توفیق عنایت کند،‌ و پس از سپری شدن شهر صیام - که شیاطین از زنجیر رها می‌گردند - شما اصلاح شده باشید و دیگر فریب شیطان را نخورید و مهذب گردید. باز تکرار می‌کنم تصمیم بگیرید در این سی روز ماه مبارک رمضان مراقب زبان، چشم، گوش و همه اعضا و جوارح خود باشید و دائما متوجه باشید این عملی که می‌خواهید انجام دهید،‌ این سخنی که می‌خواهید بر زبان آورید، این مطلبی که دارید استماع می‌کنید، از نظر شرع چه حکمی دارد؟ این آداب اولی و ظاهری صوم است، اقلا به این آداب ظاهری صوم پابند باشید. اگر دیدید کسی می‌خواهد غیبت کند، جلوگیری کنید و به او بگویید ما متعهد شده‌ایم که در این سی روز رمضان از امور محرمه خودداری ورزیم،‌ و اگر نمی‌توانید او را از غیبت باز دارید، از آن مجلس خارج شوید، ننشینید و گوش کنید. مسلمین باید از شما در امان باشند. کسی که دیگر مسلمانان از دست و زبان و چشم او در امان نباشند، در حقیقت مسلمان نیست، مسلمان ظاهری و صوری می‌باشد،‌ لااله الاالله صوری گفته است. اگر خدای نخواسته خواستید به کسی جسارت کنید،‌ اهانت نمایید، مرتکب غیبت شوید، بدانید که در محضر ربوبی هستید،‌ مهمان خدای متعال می‌باشید و در حضور حق تعالی به بندگان او اسائه ادب می‌کنید،‌ و اهانت به بنده خدا اهانت به خداست. اینان بندگان خدا هستند، خصوصا اگر اهل علم بوده، در صراط علم و تقوا باشند. گاهی می‌بینی که انسان به واسطه این امور به جایی می‌رسد که در وقت مرگ خدا را تکذیب می‌کند! آیات الهی را منکر می‌گردد: "ثم کان عاقبه الذین اساوا السوای ان کذبوا بایات‌الله و کانوا بها یستهزون" این امور بتدریج واقع می‌شود. امروز یک نظر غیرصحیح، فردا یک کلمه غیبت و روز دیگر اهانتی به مسلمان و... کم کم این معاصی در قلب انباشته می‌گردد و قلب را سیاه کرده، انسان را از معرفه‌الله باز می‌دارد، تا به آنجا می‌رسد که همه چیز را انکار کرده، حقایق را تکذیب می‌نماید.

طبق بعضی آیات، به تفسیر برخی از روایات،‌ اعمال انسان به رسول خدا(ص) و ائمه طاهرین(ع)‌عرضه می‌شود و از نظر مبارک آنان می‌گذرد. وقتی که آن حضرت به اعمال شما نظر کنند و ببینند که از خطا و گناه انباشته است، چقدر ناراحت و متأثر می‌گردند؟ نخواهید که رسول خدا ناراحت و متأثر شوند، راضی نشوید که قلب مبارک آن حضرت شکسته و محزون گردد، وقتی آن حضرت مشاهده کند که صفحه اعمال شما مملو از غیبت و تهمت و بدگویی نسبت به مسلمان می‌باشد و تمام توجه شما هم به دنیا و مادیت است و قلوب شما از بغض، حسد، کینه و بدبینی به یکدگیر لبریز شده، ممکن است در حضور خدای تبارک و تعالی و ملائکه‌الله خجل گردد که امت و پیروان او نسبت به نعم‌الهی ناسپاس بوده و اینگونه افسار گسیخته و بی‌پروا به امانات خداوند تبارک و تعالی خیانت می‌کنند. فردی که به انسان مربوط است، اگر چه نوکر انسان باشد، اگر خلافی مرتکب شد، مایة خجلت انسان می‌گردد. شما مربوط به رسول‌الله(ص) هستید، شما با ورود به حوزه‌های علمیه خود رابه فقه اسلام، رسول‌اکرم و قرآن کریم مرتبط ساخته‌اید، اگر عمل زشتی مرتکب شدید، به آن حضرت بر می‌‌خورد، برایشان گران می‌آید، ممکن است خدای نخواسته شما را نفرین کند. راضی نشوید که رسول خدا(ص) و ائمة اطهار - علیهم السلام - نگران و محزون گردند.

قلب انسان مانند آینه، صاف و روشن است و بر اثر توجه فوق‌العاده به دنیا و کثرت معاصی کدر می‌شود، ولی اگر انسان لااقل صوم را برای حق تعالی خالص و بی‌ریا انجام دهد(نمی‌گویم عبادات دیگر خالص نباشد، همة عبادات لازم است خالص و بی ریا انجام گیرد.) این عبادت را که اعراض از شهوات، اجتناب از لذات و انقطاع از غیرخداست در این یک ماه به خوبی انجام دهد، شاید تفضل الهی شامل حال او شده آینه قلبش از سیاهی و کدورت زدوده گردد، و امید است که او را از عالم طبیعت و لذات دنیوی منحرف و منصرف سازد، و آنگاه که می‌خواهد وارد"شب قدر" شود، نوارنیتهایی که در آن شب برای اولیا و مؤمنین حاصل می‌شود به دست آورد.

و جزای چنین روزه‌ای خداست، چنانکه فرموده است:"الصوم لی و انا اجزی به. چیز دیگر نمی‌تواند پاداش چنین روزه‌ای باشد. جنات نعیم در مقابل روزة او بی‌ارزش بوده، نمی‌تواند پاداش آن به حساب آید، ولی اگر بنا باشد که انسان به اسم روزه دهان را از مطعومات ببندد و به غیبت مردم باز کند و شبهای ماه مبارک رمضان - که مجالس شب‌نشینی گرم و دایر بوده - وقت و فرصت بیشتری است، باغیبت، تهمت و اهانت به مسلمانان به سحر انجامد، چیزی عاید او نمی‌شود و اثری بر آن مترتب نمی‌گردد، بلکه چنین روزه‌داری آداب مجلس مهمانی حق را رعایت نکرده، حق ولینعمت خود را ضایع نموده است، ولینعمتی که پیش از آفرینش انسان ، همه گونه وسایل زندگی و آسایش را برای او فراهم کرده، اسباب تکامل را تهیه دیده است، انبیا را برای هدایت فرستاده، کتابهای آسمانی نازل فرموده است، برای رسانیدن انسان به معدن عظمت و نور ابهج قدرت داده، عقل و ادراک عنایت کرده، کرامتها فرموده است و اکنون از بندگانش دعوت به عمل آورده که به مهمانخانه او وارد شده، بر خوان نعمت او بنشینند و شکر و سپاس حضرتش را تاآنجا که از دست و زبان آنان بر می‌آید ادا نمایند. آیا صحیح است که بندگان از خوان نعمت او بهره‌مند گردند، از وسایل و اسباب آسایشی که در اختیار آنان قرارداده، استفاده کند، و یا مولی و میزبان خود مخالفت ورزند و بر ضد او قیام نمایند؟ اسباب و وسایلی که او به آنان ارزانی داشته، علیه او و برخلاف خواست او به کار برند؟ آیا این ناسپاسی و نمک‌ناشناسی نیست که انسان سرسفرة مولای خویش بنشیند و با اعمال و کردار گستاخانه و بی‌ادبانة خود نسبت به میزبان محترم که ولینعمت او می‌باشد اهانت و جسارت کند، کارهایی را که نزد میزبان زشت و قبیح است مرتکب گردد؟

مهمان باید لااقل میزبان را بشناسد و به مقام او معرفت داشته باشد، و به آداب و رسوم مجلس آشنا بوده سعی کند عملی بر خلاف اخلاق و نزاکت از او سر نزد، مهمان خداوند متعال باید به مقام خداوندی حضرت ذی‌الجلال عارف باشد، مقامی که ائمه - علیهم‌السلام - و انبیای بزرگ الهی همیشه دنبال معرفت بیشتر و شناخت کامل آن بوده‌اند و آرزو داشتند که به چنین معدن نور و عظمتی دست یابند، "و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب‌النور فتصل الی معدن العظمه."

ضیافه‌الله همان "معدن عظمت" است، خداوند تبارک و تعالی برای ورود به معدن نور و عظمت از بندگانش دعوت فرموده است، لیکن بنده اگر لایق نباشد نمی‌تواند به چنین مقام باشکوه و مجللی وارد گردد. خداوند تعالی بندگان را به همة خیرات و مبرات و بسیاری از لذات معنوی و روحانی دعوت فرموده است، ولی اگر آنان برای حضور در چنین مقامات عالیه‌ای آمادگی نداشته باشند، نمی‌توانند وارد آن شوند. با آلودگیهای روحی، رذایل اخلاقی، معاصی قلبیه و قالبیه، چگونه می‌توان در محضر ربوبی حضور یافت و در مهمانسرای رب‌الارباب که "معدن‌العظمه"می‌باشد وارد شد؟ لیاقت می‌خواهد، آمادگی لازم است. با روسیاهیها و قلبهای آلوده که به حجابهای ظلمانی پوشیده شده است، این معانی و حقایق روحانی رانمی‌توان درک کرد. باید این حجابها پاره گردد و این پرده‌های تاریک و روشنی که بر قلبها کشیده شده و مانع وصال الی‌الله گردیده کنار رود، تا بتوان در مجلس نورانی و با شکوه الهی وارد شد.

توجه به غیر خدا، انسان را به حجابهای "ظلمانی" و "نورانی" محجوب نماید. کلیة امور دنیوی اگر موجب توجه انسان به دنیا و غفلت از خداوند متعال شود، باعث حجب ظلمانی می‌شود تمام عوالم اجسام حجابهای ظلمانی می‌باشد، و اگر دنیا وسیلة توجه به حق و رسیدن به دار آخرت، که "دارالتشریف" است، باشد، حجابهای ظلمانی به حجب نورانی مبدل می‌گردد، و "کمال‌ انقطاع" آن است که تمام حجب ظلمانی و نورانی پاره و کنار زده شود، تا به مهمانسرای الهی که "معدن عظمت" است بتوان وارد گردید. لهذا در این "مناجات" از خداوند متعال بینایی و نورانیت قلبی طلب می‌کنند، تا بتوانند حجب نورانی را دریده به معدن عظمت برسند: "حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور، فتصل الی معدن العظمه."

ولی کسی که هنوز حجابهای ظلمانی را پاره نکرده، کسی که تمام توجه او به عالم طبیعت است و - العیاذبالله - منحرف عن‌الله می‌باشد، و اصولا از ماورای دنیا و عالم روحانیت بیخبر بوده و منکوس الی‌الطبیعه است، و هیچ گاه در مقام ]این[ برنیامده که خود را تهذیب کند، حرکت و نیروی روحانی و معنوی در خویشتن ایجاد نماید، و پرده‌های سیاهی را که روی قلب او سایه افکنده کنار زند، در اسفل سافلین که آخرین حجب ظلمانی است قرار دارد: :"ثم رددناه اسفل سافلین." در صورتی که خداوند عالم بشر را در عالیترین مرتبه و مقام آفریده است: لقد خلقنا‌الانسان فی احسن تقویم. کسی که از هوای نفس پیروی می‌کند و از روزی که خود را شناخته به غیر عالم ظلمانی طبیعت توجهی ندارد و هیچ گاه فکرنمی‌کند که ممکن است غیر از دنیای آلودة تاریک، جا و منزل دیگری هم وجود داشته باشد، در حجاب ظلمانی فرو رفته، مصداق "اخلد الی‌‌الارض و اتبع هواه" گردیده است. او با آن قلب آلوده و گناهی که در پردة ظلمانی پوشیده شده و روح گرفته‌ای که بر اثر کثرت گناه و معصیت از حق تعالی دور گشته، آن هواپرستیها و دنیا طلبیهایی که عقل و چشم حقیقت بین او را کور کرده است، نمی‌تواند از حجابهای ظلمانی برهد، چه رسد اینکه حجب نورانی را پاره کرده ، انقطاع الی‌الله حاصل نماید. او خیلی معتقد باشد که مقام اولیای خدا را منکر نشود، عوالم برزخ، صراط، معاد، قیامت، حساب، کتاب، بهشت و جهنم را افسانه نخواند. انسان بر اثر معاصی و دلبستگی به دنیا بتدریج این حقایق را منکر می‌گردد، مقامات اولیا را انکار می‌کند..."

گاهی می‌بینی که به این واقعیات علم دارد، لیکن ایمان ندارد. مرده‌شوی از مرده نمی‌ترسد، زیرا یقین دارد که مرده قدرت اذیت و آزار ندارد، آن وقت که زنده بود و روح در بدن داشت، کاری از او ساخته نبود چه رسد اکنون که قالب تهی کرده است، ولی آنان که از مرده می‌ترسند برای این است که به این حقیقت ایمان ندارند. فقط علم دارند. به خدا و روز جزا عالمند، ولی یقین ندارند، از آنچه عقل درک کرده، قلب بیخبر است. (منبع: جهاد اکبر، ص33-23)

*روزه فقط خود‌داری و امساک از خوردن و آشامیدن نمی‌باشد، از معاصی هم باید خودداری کرد

* از هم اکنون بنا بگذارید که زبان از غیبت، تهمت، بدگویی و دروغ نگه داشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانی را از دل بیرون کنید

* شما در این ماه شریف به ضیافت حق تعالی دعوت شده‌اید. خود را برای مهمانی با شکوه حضرت حق آماده سازید

* کسی که بخواهد روزه ماه مبارک رمضان را با آن آدابی که از او خواسته‌اند انجام دهد، لازم است انقطاع کامل داشته باشد تا بتواند مراسم و آداب مسلمانی را به جا آورد و به مقام میزبانی تا آنجا که ممکن است عارف گردد

* معاصی ، در قلب انباشته می‌گردد و قلب را سیاه می‌کند و انسان را از معرفت خدا باز می‌ دارد

* اگر خدای نخواسته خواستید به کسی جسارت کنید، اهانت نمایید، مرتکب غیبت شوید، بدانید که در محضر ربوبی هستید


نظر

توفیق رفیق شد به همراه تعدادی از همکاران نهاد نمایندگی مقام‌معظم رهبری در دانشگاه‌ها و در معیت حجت‌الاسلام والمسلمین محمدیان نمایندة معزز معظم‌له در نهاد، روز سه‌شنبه 7 تیرماه 1390(25 رجب‌المرجب 1332 قمری)، در سالروز شهادت حضرت امام موسی‌بن‌جعفر(ع)، در مجلس روضة خصوصی مقام‌‌معظم رهبری شرف حضور یابیم. چون در ابتدا تصور می‌کردم که به روضة عمومی حسینیة امام خمینی(ره) دعوت شده‌ایم، از آنجا که خوف آن را داشتم که علی‌رغم تحمل جور گرمای طاقت‌فرسای تیر‌ماه و حرکت از قم به تهران، آخرالامر نیز به علت ازدحام خیل عظیم مردم ولایی، جایی در صحن حسینیه پیدا نکنیم، حضور یا عدم حضور خود را به نتیجة استخاره سپردم. پس با یکی از آقایانی که معتقد به استخاره‌های او هستم، تماس گرفتم. ایشان پس از استخاره، بدون آنکه بپرسند مورد آن چیست؟ پاسخ داد: «خیلی خوب است. دو بار استخاره گرفتم که هر دو"آیات بهشت" آمد!»؛ پس بی‌تأمل، ثانیه شمار لحظة حرکت شدم؛

جمال کعبه چنان می‌دواندم به نشاط

که خارهای مغیلان حریـر می‌آیـد

... آقا رأس ساعت 30/10 وارد اطاق شدند و ضمن نشستن بر صندلی ـ مستقر در ذیل عکس امام خمینی(ره) و روبروی عکس دیگری از آن حضرت که بر دیوار مقابل نصب شده بود و زیر آن، تابلوی حدیثی تأمل برانگیز از امیرالمؤمنین علی(ع) خودنمایی می‌کرد که می‌فرمود: «مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ اِماما فَلیَبدَأ بِتَعلیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِهِ وَلیَکُن تَأدیبُهُ بِسیرَتِهِ قَبلَ تَأدیبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفسِهِ وَ مُؤَدِّبُها اَحَقُّ بِالاجْلالِ مِن مُعَلِّمِ النّاسِ ومُؤَدِّبِهِم؛ کسى که خود را پیشواى مردم قرار داده، باید پیش از آموزش دیگران، خود را آموزش دهد و پیش از آن‏که دیگران را با زبان، ادب بیاموزد، با کردارش ادب آموزد و البته آموزش دهنده و ادب‏آموز خود بیش از آموزگار و ادب‏آموز مردم، شایسته تجلیل است.»(نهج البلاغه، حکمت‌73) ـ رو به حضار، از صدر تا ذیل مجلس را با تحیت و ابراز محبت نواختند. سپس حجت‌الاسلام ماندگاری، پس از کسب اجازه، به مدت 25 دقیقه سخن راند و روضه خواند؛ و پس از وی نیز یکی از مداحان، ذکر مصیبتی در رثای باب الحوائج(ع) نمود؛ و به این ترتیب مجلس روضه با ادعیة پایانی سخنران و آمین حضار و ورود چای، به پایان رسید.

 اما این همه ماجرا نبود؛ بلکه با ورود چای پس از روضه ـ به سبک مجالس سنتی بیوت علما که یک چای به محض نشستن و یک چای پیش از برخاستن، به جالسین می‌دهند ـ فرصتی پیش آمد تا رهبر فرزانه انقلاب، به طور غیر رسمی، چند نکته مهم بیان کنند. معظم‌له رو به سخنران مجلس فرمود:

«امام موسى‌بن‌جعفر(ع) ادعاى تشکیل حکومت داشت؛ و خلفای جور این را مى‌فهمیدند. دعوای آنها با ائمه(ع) و از جمله این امام بزرگوار بر سر علم امام(ع) نبود؛ چرا که خلفا همه به علم ائمه(ع) اقرار داشتند. این نکته باید گفته و تکرار شود. این مسئله اگر تبیین نشود، بقیه حرف‌ها در بارة اهل‌بیت(ع) کامل نیست. کتاب زندگی ائمه(ع) اینگونه کامل می‌شود که ایشان می‌خواستند "حکومت اسلامی" تشکیل دهند. پس مسئله، داعیة خلافت و امامت بود؛ که ائمه(ع) در این راه کشته شدند و موسى‌بن‌جعفر(ع) به زندان رفتند و عاقبت به شهادت رسیدند. اگر از ائمه(ع) نمی‌ترسیدند که ایشان را زندان نمی‌کردند. پس نزاع، نزاع قدرت است؛ البته با ماهیت خاص خود. این باید تبیین شود. اگر چه ائمه(ع) گاه در مقابل خلفا تقیه مى‌کردند. شیعیان ایشان نیز به این معنا توجه داشتند؛ مثلاً وقتى که مى‌خواستند به ظاهر در مورد موسى‌بن‌جعفر(ع) سعایت کنند، تا هارون آنها را به زندان ببرد، آن شخص سعایت کننده چون به حضور هارون رسید، پرسید: «یَا أَمِیرَ‌الْمُؤْمِنِینَ! خَلِیفَتَانِ فِی الْأَرْضِ مُوسَى‌بْنُ‌جَعْفَرٍ بِالْمَدِینَةِ یُجْبَى لَهُ الْخَرَاجُ وَ أَنْتَ بِالْعِرَاقِ یُجْبَى لَکَ الْخَرَاجُ؟»(بحارالانوار، ج 48، ص240)؛ آیا براى دو خلیفه همزمان در یک سرزمین خراج جمع مى‌شود؟! هارون گفت: براى چه کسى غیر از من؟ گفت: مردم خمس مالشان را به مدینه، نزد موسى‌بن‌جعفر می‌فرستند.»

ناگفته نماند مقام معظم رهبری در چند جای دیگر، به مناسبت، توجه همه را معطوف به این فصل مهم و مشبع از کتاب حیات پر برکت اهل‌بیت(ع) کرده و اقدام به رمزگشایی از این فراز حساس تاریخ اسلام نموده و ما را از غفلت در این مورد مهم برحذر داشته است؛ از جمله در دیدار با علما و روحانیون‌ استان‌ لرستان(‌30/5/1370)، و پیش و بیش از آن، در پیام خود به سومین کنگره جهانى حضرت امام رضا(ع) (26/ 07/ 1368) به تفصیل می‌فرماید: «چرا [حضرت امام موسی‌بن‌جعفر(ع)]در گفتگو با هارون که به او خطاب مى‏کند: «خلیفتان یجبى‏ الیهما الخراج»، زبان به سخن نرم و انکارآمیز مى‏گشاید؛ اما ابتدائاً در خطاب به مرد زاهد نافذالکلمه‏اى به نام «حسن‏بن عبداللَّه» سخن را به معرفت امام مى‏کشاند و آنگاه خود را امام مفترض‏الطّاعه، یعنى صاحب مقامى که آن روز خلیفه عباسى در آن متمکن بود، معرفى مى‏کند؟! چرا به «على‏بن‏یقطین» که صاحب منصب بلند پایه دستگاه هارون و از شیفتگان امام است، عملى تقیه آمیز را فرمان مى‏دهد؛ اما «صفوان جمّال» را بر خدمت همان دستگاه شماتت مى‏کند و او را به قطع رابطه با خلیفه فرا مى‏خواند؟! چگونه و با چه وسیله‏اى آن همه پیوند و رابطه در قلمرو گسترده اسلام، میان دوستان و یاران خود پدید مى‏آورد و شبکه‏اى که تا چین گسترده است، مى‏سازد؟! چرا «منصور» و «مهدى» و «هارون» و «هادى»، هر کدام در برهه‏اى از دوران خود، کمر به قتل و حبس و تبعید او مى‏بندند؟ و چرا چنان که از برخى روایات دانسته مى‏شود، آن حضرت در برهه‏اى از دوران سى‏وپنج ساله، در اختفا به‌سر برده و در قراى شام یا مناطقى از طبرستان حضور یافته و از سوى خلیفه وقت، مورد تعقیب قرار گرفته و به یاران خود سفارش کرده که اگر خلیفه درباره من از شما پرسید، بگویید او را نمى‏شناسیم و نمى‏دانیم کجاست؟ چرا هارون در سفر حجى، آن حضرت را در حدّ اعلى‏ تجلیل مى‏کند و در سفر دیگرى دستور حبس و تبعید او را مى‏دهد؛ و چرا آن حضرت در اوایل خلافت هارون که وى روش ملایمت و گذشت در پیش گرفته و علویان را از حبس‌ها آزاد کرده بود، تعریفى از فدک مى‏کند که بر همة کشور وسیع اسلامى منطبق است؛ تا آن‌جا که خلیفه به آن حضرت به تعریض مى‏گوید: پس برخیز و در جاى من بنشین! و چرا رفتار همان خلیفة ملایم، پس از چند سال، چندان خشن مى‏شود که آن حضرت را به زندانى سخت مى‏افکند و پس از سال‌ها حبس، حتّى تحمل وجود زندانى او را نیز بر خود دشوار مى‏یابد و او را جنایتکارانه مسموم و شهید مى‏کند؟! اینها و صدها حادثه توجه برانگیز و پرمعنا و در عین حال ظاهراً بى‏ارتباط و گاه متناقض با یکدیگر در زندگى موسى‏بن‏جعفر(ع) هنگامى معنا مى‏شود و ربط مى‏یابد که ما آن رشتة مستمرى را که از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظة شهادتش ادامه داشته، مشاهده کنیم. این رشته، همان خط جهاد و مبارزه ائمه(ع) است که در تمام دوران دویست و پنجاه ساله و در شکل‌هاى گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولاً، تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارایه تصویرى روشن از معرفت اسلامى است؛ ثانیاً، تبیین مسئله امامت و حاکمیت سیاسى در جامعه اسلامى؛ و ثالثاً، تلاش و کوشش براى تشکیل آن جامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظّم اسلام(ص) و همه پیامبران(ع)؛ یعنى اقامة قسط و عدل و زدودن انداداللَّه از صحنة حکومت و سپردن زمام اداره زندگى به خلفاءاللَّه و بندگان صالح خداوند.»

و اما، پس از جاری شدن این نکتة دقیق بر لسان مقام معظم رهبری، دوباره بال سکوت بر مجلس گسترده شد. در اینجا چشم من و شاید دوستان دیگر، به دهان اولیاء ارجمند نهاد دوخته شد تا بلکه از این فرصت استفاده کرده و درخواست رهنمود و یا توصیه‌ای خاص از رهبر فرزانه انقلاب خطاب به مجموعه نهاد داشته باشند؛ اما گویا یکی از حضار ـ از اعضای نهاد مرکزـ بیش از همه مترصد فرصت بود تا لذت هم‌سخنی با آقا را نصیب خود کند! در این وقت، او اجازه خواست تا پرسشی را محضر معظم‌له مطرح نماید؛ و آن پرسش در بارة «نسبت تمدن اسلامی و حیات ائمه طاهرین(ع)» بود! که آقا بلافاصله با تبسمی ـ در حالی که استکان چای در دستشان بود ـ خطاب به سائل فرمود: «خب، خودتان برید روش فکر کنید!» که باعث انبساط و خنده حضار شد؛ اما در ادامه چون آن شخص، سئوال خود را به بیانی دیگر پیگیری کرد، و به نوعی ول کن ماجرا نبود، آقا به نکته دقیق دیگری در بارة ائمه(ع) اشاره فرمود:

«ظلم به اهل بیت(ع) یک مسئله دو وجهی است؛ از یک طرف نشان دهنده ستم و تعدّی به ایشان است، و از سوی دیگر نشان دهنده صبر ائمه(ع) می‌باشد؛ که این جلوه زیبای حیات ایشان است، و نباید از این غافل بود؛ چنانکه سید‌بن‌طاووس در مقدمة «لهوف» می‌گوید که اگر امتثال فرمان سُنّت نبوی و کتاب الهی در پوشیدن لباس جزع و مصیبت، هنگام از بین رفتن نشانه‌هاى هدایت و بروز بدعت‌ها نبود، روز شهادت سیدالشهداء(ع) را روز عید و شادی می‌دانستیم و لباس‌های سرور و فرح بر تن می‌کردیم (اشاره به: «وَلَوْلا إِمْتِثالُ أمْرِ السُّنَّةِ وَالْکِتابِ فى لَبْسِ شِعارِ الْجَزَعِ وَالْمُصابِ، لأجْلِ ما طَمَسَ مِنْ أعْلامِ الْهِدایَةِ، وَ اُسِّسَ مِنْ أرْکانِ الْغَوایَةِ، وَ تَاَسُّفا عَلى ما فاتَنا مِنْ تِلْکَ السَّعادَةِ، وَتَلَهُّفاً عَلى اِمْتِثالِ تِلْکَ الشَّهادَةِ، وَإِلّا کُنّا قَدْ لَبِسْنا لِتِلْکَ النِّعْمَةِ الْکُبْرى اَثْوابَ الْمَسَرَّةِ وَالْبُشْرى»)؛ مولوی هم می‌گوید:

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان

زانک بد مرگیست این خـواب گران

روح سلطانـی ز زندانـی بجسـت

جامه چه درانیم و چون خاییم دست؟

چون که ایشان خسرو دین بوده‌اند

وقـت شـادی شـد چو بشکستنـد بند

سـوی شـادروان دولـت تاختـنـد

کنـده و زنـجـیـر را انـداختـنـد»(مثنوی معنوی،دفتر6)

و سپس آقا از جای برخاستند و با صلوات جمع بدرقه شدند؛ و ما ماندیم و این سخن ابوالعلاء‌المعرّی در وصف سید‌مرتضی(ره):

لَو جئتَهُ لرأیتَ الناس فی رجلٍ

و الدهر فی ساعةٍ و الارض فی دارٍ

اگر نزد او حاضر می‌شدی، همه مردم را در یک مرد، همه دهر را در یک ساعت، و همه زمین را در یک خانه می‌یافتی.

و سلام بر دلدادگان کوی یار

سیدمجتبی مجاهدیان/ www.maarefmags.ir


س: آیا اعتقاد به اصل ولایت فقیه از جهت مفهوم و مصداق یک امر عقلى است یا شرعى؟

ج: ولایت فقیه که عبارت است از حکومت فقیه عادل و دین‏شناس‌، حکم شرعى تعبدى است که مورد تأیید عقل نیز مى‏باشد و در تعیین مصداق آن روش عقلایى وجود دارد که در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران بیان شده است.

س: آیا کسى که اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد، مسلمان حقیقى محسوب مى‏شود؟

ج: عدم اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه، اعم از این که بر اثر اجتهاد باشد یا تقلید، در عصر غیبت حضرت حجت(ارواحنا فداه) موجب ارتداد و خروج از دین اسلام نمى‏شود.

س: آیا ولى فقیه ولایتى دارد که بر اساس آن بتواند احکام دینى را به هر دلیلى مانند مصلحت عمومى، نسخ نماید؟

ج: بعد از وفات پیامبر اکرم(ص) امکان نسخ احکام دین اسلام وجود ندارد، و تغییر موضوع یا پیدایش حالت ضرورت و اضطرار یا وجود مانع موقتى براى اجراى حکم، نسخ محسوب نمى‏شود.

س: وظیفه ما در برابر کسانى که اعتقادى به ولایت فقیه جز در امور حسبیه ندارند، با توجه به اینکه بعضى از نمایندگان آنان این دیدگاه را ترویج مى‏کنند، چیست؟

ج: ولایت فقیه در رهبرى جامعه اسلامى و اداره امور اجتماعى ملت اسلامى در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقّه اثنى‏عشرى است که ریشه در اصل امامت دارد. اگر کسى به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم اعتقاد به آن رسیده باشد، معذور است، ولى ترویج اختلاف و تفرقه بین مسلمانان براى او جایز نیست.

س: آیا اوامر ولى فقیه براى همه مسلمانان الزام آور است یا فقط مقلدین او ملزم به اطاعت هستند؟ آیا بر کسى که مقلد مرجعى است که اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از ولى‌فقیه واجب است یا خیر؟

ج: بر اساس مذهب شیعه همه مسلمانان باید از اوامر ولایى ولى فقیه اطاعت نموده و تسلیم امر و نهى او باشند، و این حکم شامل فقهاى عظام هم مى‏شود، چه رسد به مقلدین آنان. به نظر ما التزام به ولایت فقیه قابل تفکیک از التزام به اسلام و ولایت ائمّه معصومین(ع) نیست.

س: کلمة «ولایت مطلقه» در عصر پیامبر‌اکرم(ص) به این معنا استعمال شده است که اگر رسول‌اکرم(ص) شخصى را به انجام کارى امر کنند، انجام آن حتى اگر از سخت‏ترین کارها هم باشد بر آن فرد واجب است، به‌طور مثال اگر پیامبر(ص) به کسى دستور خودکشى بدهند، آن فرد باید خود را به قتل برساند. سؤال این است که آیا ولایت فقیه در عصر ما با توجه به این که پیامبر اکرم(ص) معصوم بودند و در این زمان ولى معصوم وجود ندارد، به همان معناى عصر پیامبر(ص) است؟

ج: مراد از ولایت مطلقه فقیه جامع‌الشرایط این است که دین حنیف اسلام که آخرین دین آسمانى است و تا روز قیامت استمرار دارد دین حکومت و اداره امور جامعه است، لذا همة طبقات جامعه اسلامى ناگزیر از داشتن ولى امر و حاکم و رهبر هستند تا امت اسلامى را از شر دشمنان اسلام و مسلمین حفظ نماید، و از نظام جامعه اسلامى پاسدارى نموده و عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدّى قوى بر ضعیف جلوگیرى نماید، و وسائل پیشرفت و شکوفایى فرهنگى، سیاسى و اجتماعى را تأمین کند. این کار در مرحله اجرا ممکن است با مطامع و منافع و آزادى بعضى از اشخاص منافات داشته باشد، حاکم مسلمانان پس از این که وظیفه خطیر رهبرى را طبق موازین شرعى به عهده گرفت، باید در هر مورد که لازم بداند تصمیمات مقتضى بر اساس فقه اسلامى اتخاذ کند و دستورات لازم را صادر نماید. تصمیمات و اختیارات ولى فقیه در مواردى که مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و این توضیح مختصرى درباره ولایت مطلقه است.

س: آیا همانگونه که بقا‏ی بر تقلید از میّت بنا بر فتواى فقها باید با اجازه مجتهد زنده باشد، اوامر و احکام شرعى حکومتى هم که از رهبر متوفّى صادر شده است، براى استمرار و نافذ بودن احتیاج به اذن رهبر زنده دارد یا این که بدون اذن رهبر زنده هم خود به خود از قابلیت اجرایى برخوردار است؟

ج: احکام ولایى و انتصابات صادره از طرف ولى امر مسلمین اگر هنگام صدور، موقت نباشد، همچنان استمرار دارد و نافذ خواهد بود؛ مگر این که ولى امر زنده مصلحتى در نقض آنها ببیند و آنها را نقض کند.

س: آیا بر فقیهى که در کشور جمهورى اسلامى ایران زندگى مى‏کند و اعتقادى به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از دستورات ولى فقیه واجب است؟ و اگر با ولى فقیه مخالفت نماید فاسق محسوب مى‏شود؟ و در صورتى که فقیهى اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه دارد ولى خود را از او شایسته‏تر به مقام ولایت مى‏داند، اگر با اوامر فقیهى که متصدى مقام ولایت امر است مخالفت نماید، فاسق است؟

ج: اطاعت از دستورات حکومتى ولى امر مسلمین بر هر مکلفى ولو این که فقیه باشد، واجب است؛ و براى هیچ کسى جایز نیست که با متصدى امور ولایت به این بهانه که خودش شایسته‏تر است، مخالفت نماید. این در صورتى است که متصدى منصب ولایت از راه‌هاى قانونى شناخته شده به مقام ولایت رسیده باشد. ولى در غیر این صورت، مسأله به‌طور کلى تفاوت خواهد کرد.

س: آیا مجتهد جامع‌الشرایط در عصر غیبت بر اجراى حدود ولایت دارد؟

ج: اجراى حدود در زمان غیبت هم واجب است و ولایت بر آن اختصاص به ولى امر مسلمین دارد.

س: آیا ولایت فقیه یک مسأله تقلیدى است یا اعتقادى؟ و کسى که به آن اعتقاد ندارد چه حکمى دارد؟

ج: ولایت فقیه از شئون ولایت و امامت است که از اصول مذهب مى‏باشد. با این تفاوت که احکام مربوط به ولایت فقیه مانند سایر احکام فقهى از ادّله شرعى استنباط مى‏شوند و کسى که به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذیرش ولایت فقیه رسیده، معذور است.

س: گاهى از بعضى از مسئولین، مسأله‏اى به عنوان «ولایت ادارى» شنیده مى‏شود که به معناى لزوم اطاعت از دستورات مقام بالاتر بدون حق اعتراض است. نظر جنابعالى در این‌باره چیست؟ و وظیفه شرعى ما کدام است؟

ج: مخالفت با اوامر ادارى که بر اساس ضوابط و مقررات قانونى ادارى صادر شده باشد، جایز نیست. ولى در مفاهیم اسلامى چیزى به عنوان ولایت ادارى وجود ندارد.

س: آیا رسانه‏هاى گروهى در نظام حکومت اسلامى باید تحت نظارت ولى فقیه یا حوزه‏هاى علمیه و یا نهاد دیگرى باشند؟

ج: اداره رسانه‏هاى گروهى باید تحت امر و اشراف ولى امر مسلمین باشد و در جهت خدمت به اسلام و مسلمین و نشر معارف ارزشمند الهى به کار گمارده شود، و نیز در جهت پیشرفت فکرى جامعه اسلامى و حل مشکلات آن و اتحاد مسلمانان و گسترش اخوت و برادرى در میان مسلمین و امثال اینگونه امور از آن استفاده شود.

س: آیا اطاعت از دستورات نماینده ولى فقیه در مواردى که داخل در قلمرو نمایندگى اوست، واجب است؟

ج: اگر دستورات خود را بر اساس قلمرو صلاحیت و اختیاراتى که از طرف ولى فقیه به او واگذار شده است، صادر کرده باشد، مخالفت با آنها جایز نیست.

 منبع/پایگاه مجازی مقام معظم رهبری