اشاره
استاد حسن رمضانی (متولد 1336 هـ.ش نیشابور)، از مدرسان مشهور حوزه مشهود و معقول درالعلم قم است. وی در مشهد و قم، محضر علمایی چون آیات عظام: میرزا هاشم آملی، فاضل لنکرانی، مکارم شیرازی، علوی گرگانی و سیدعزالدین زنجانی را در فقه و اصول و فلسفه درک کرد؛ و از محضر آیتالله بهاءالدینی و مرحوم حیدر آقا معجزه، در عرفان عملی، بهره برد. مهمترین استاد وی در هیئت، اخلاق، فلسفه و عرفان، آیتالله علّامه حسنزاده آملی بوده است.
برخی از آثار منتشر شده استاد رمضانی عبارتند از: تصحیح، تعلیقه و شرح کتاب «التمهید فی شرح قواعدالتوحید»، «ریاضت در عرف عرفان»، «گام نخستین» و «عرفان علامه طباطبایی در بیان استاد حسن رمضانی».
در مجال با سپاس از استاد رمضانی متن گفتگوی معارف با ایشان تقدیم خوانندگان فرهیخته میشود.
معارف
لطفاً در ابتدا بفرمایید: تعریف شما از عرفان اهلبیت(ع) چیست؟
همانگونه که مستحضرید عرفان شامل دو بخش نظری و عملی است. عرفان نظری دارای مبادی، موضوع و مسائلی است؛ و عرفان عملی هم که در حقیقت سیر و سلوک عملی است دارای منازل، مقامات، احوال و در نهایت غایت و مقصد و مقصود نهایی است. حال ما اگر در بُعد عرفان عملی، سیر و سلوک را بر آموزههای اهلبیت(ع) سامان بدهیم عرفان عملی اهلبیت(ع) به دست میآید. در بعد عرفان نظری هم که در حقیقت یک جهانشناسی، هستیشناسی و انسانشناسی عرفانی است؛ وقتی این امور را از روایات اهلبیت(ع) استخراج و یا تنظیم کنیم عرفان نظری اهلبیت(ع) حاصل میشود.
شاخصههای عرفان در ادعیه ائمه اطهار(ع) چیست و چه وجه تشابه و افتراقی با شاخصههای سایر عرفانها دارد؟
بر اساس روایات اهلبیت(ع) آنچه در بُعد عرفان نظری، شاخص است، «توحید ناب» است؛ که در کنار آن به مظهریت تامّه انسان کامل در توحید ناب اهلبیتی و به «هُوَ فِی الْأَشْیاءِ عَلَى غَیرِ مُمَازَجَةٍ خَارِجٌ مِنْهَا عَلَى غَیرِ مُبَاینَه»[1] میرسیم و به «تَوْحِیدُهُ تَمْییزُهُ مِنْ خَلْقِهِ وَ حُکْمُ التَّمْییزِ بَینُونةُ صِفَةٍ لَابَینُونَةُ عُزْلَةٍ؛[2] توحید خداوند تمیز و جدا کردن او از مخلوقات است و منظور از تمیز و جدا کردن جدایى وصفى و امتیاز در صفات است نه جدایى و فاصله زمانى و یا مکانى» خواهیم رسید؛ و در مظهریت انسان کامل هم میرسیم به «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَایدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لَایعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَایوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَانَظِیرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ مِنْ غَیرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اکْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّاب؛[3] امام، یگانه زمان خویش است، کسى به پایه او نرسد، هیچ دانشمندى با او برابری نکند، جایگزین و مثل و مانند ندارد، در تمام فضیلتها یکتاست بدون آنکه خود او در طلبش رفته و به دست آورده باشد بلکه امتیازی است که خداوند به او عنایت فرمودهاست».
اما آنچه در بعد عرفان عملی شاخص است این است که انسان باید سیر عملی خود را با هدایت و دستگیری انسان کاملِ معصوم، سامان ببخشد و در خط او سیر و سلوک داشته باشد و به ذیل عنایت و ولایت انسان کامل معصوم، تمسک کند.
انسانی که ولایت ندارد به مقصد نمیرسد و بنابر فرمایش امام صادق(ع): «إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ»[4] وقتی امام را شناختی و او را مقتدای خویش قرار دادی دیگر خاطرت جمع باشد که هر کاری را که در مسیر سیر و سلوک الیالله انجام دهی نتیجه میدهد و اعمالت به ثمر مینشیند و تو را به مقصد میرساند، ولی اگر امام را نشناسی و به او اقتدا نکنی معلوم نیست از کجا سر در خواهی آورد و به کدام پرتگاه خواهی رسید؛ هر چند اعمالی داشته باشی که بر حسب ظاهر خیلی پرحجم و چشم پر کن باشد.
راههای شناخت عرفان در ادعیه به ویژه دعای عرفه و صحیفه سجادیه چیست؟
باید به آثار ائمه معصومین(ع) مراجعه کرد و پیامهای عرفانی آن بزرگواران معصوم را از روایات آنها استخراج کرد و سامان داد که متأسفانه این کار کمتر صورت گرفته است. فقط گفته میشود ولی در عمل کار چندانی صورت نمیگیرد وقتی هم که گفته میشود عمدتاً مقصود تخریب است نه بنا کردن و سامان بخشیدن. باید در این زمینه کار اثباتی کرد آن هم با تخصص و تدّرب مربوطه؛ نه با هوس و تمنی و آرزوی بیمبنا.
آیا عرفان مورد نظر ائمه(ع) نیازمند استاد است؟
قطعاّ، هیچ فن و هیچ کاری بدون راهنمایی و دستگیری استاد آن فن، درست و صحیح و بدون انحراف و آفت و آسیب، سامان نمیگیرد و به نتیجه مطلوب نمیرسد.
هر که گیرد پیشهای بی اوستا
ریشخندی شد به شهر و روستا
آیا عرفان در اندیشه ائمه اطهار(ع) با عرفان موجود امروزی یکی است؟
اگر مراد همین عرفانی است که به صورت تخصصی در حوزههای عرفانی کنونی تدریس میشود و حضرت امام(ره) و علامه طباطبایی و استاد حسنزاده و استاد جوادی آملی مدافع آن هستند، عرفان اهلبیت(ع) با آن تفاوت و تفارقی ندارد؛ ولی اگر مراد، عرفانهای بیگانه و نوظهور باشد یا عرفانی که از انسان کامل و هدایتها و دستگیرهای او بینیاز باشد، قطعاً متفاوت است.
آیا ریاضتهای عرفای امروزی با عرفان اصیل ائمه اطهار(ع) همخوانی دارد؟
در عصر حاضر همهجور عارف داریم، مثل سایر عصرها؛ از مدعی صادق تا مدعی کاذب. برخی در انسان کامل و ولیّ خدا، فانیاند و برخی در برابر او ایستاده و از استقلال دم میزنند.
قطعاً آنهایی که در انسان کامل، فانیاند و راه و مرام و تعالیم و دستورالعملهای او را مدّ نظر داشته و به آنها ملتزماند، عرفانشان با عرفان اهلبیت(ع) همخوانی دارد و عرفانهایی که از استقلال دم میزنند، با عرفان اهلبیت(ع) همخوان نیستند؛ و این مسئله دیروز و امروز و فردا هم ندارد.
تفاوت عرفان ائمه اطهار(ع) با اخلاق (زهد و سایر عبادات) چیست؟
مقصد عرفان اهلبیت(ع) «فنای فیالله و بقای بالله» است که با عبودیت خالصانه و بدون طمع در بهشت یا خوف از جهنم، حاصل میشود؛ ولی زهدِ صرفِ بدون معرفت، یک معاملهگری است، که از لذات دنیا دست میکشد تا در آخرت به لذت بیشتر و بهتری دست یابد! این نوع زهد به دنبال حور و قصور و سیب و گلابیِ بهشت است؛
حسن خواهد ز تو وصل و بقا
که قصور است خواهش حور و قصور
عرفان ائمه اطهار(ع) چگونه در دعاهای ایشان تجلّی یافته است؟
«اِلهى ما عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ عِقابِکَ وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِکَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُک؛[5] معبودا! من تو را از جهت ترس از عقابت و یا طمع بر بهشتت، عبادت نمیکنم؛ بلکه چون تو را سزاوار پرستش میدانم عبادت میکنم». و «إِلَهِی کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّاً أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبّ؛[6] معبودا! مرا همین عزت و آبرو بس که تو را بنده باشم و همین سرافرازى مرا بس که تو پروردگار من هستی. تو برای من همانگونهای که من دوست دارم؛ پس مرا آنگونه قرار ده که تو دوست دارى آنگونه باشم». اینها از جمله مناجاتهای امام علی(ع) است که لُبِّ عرفان ناب است.
عرفان اهلبیت(ع) در مناجاتهای پانزدهگانه امام سجاد(ع) نیز منعکس شده است؛ آنجا که به درگاه الهی عرضه میدارد: «فَقَدِ انْقَطَعَتْ إِلَیکَ هِمَّتِی وَ انْصَرَفَتْ نَحْوَکَ رَغْبَتِی فَأَنْتَ لا غَیرُکَ مُرَادِی وَ لَکَ لا لِسِوَاکَ سَهَرِی وَ سُهَارِی وَ لِقَاؤُکَ قُرَّةُ عَینِی وَ وَصْلُکَ مُنَى نَفْسِی وَ إِلَیکَ شَوْقِی وَ فِی مَحَبَّتِکَ وَلَهِی وَ إِلَى هَوَاکَ صَبَابَتِی وَ رِضَاکَ بُغْیتِی وَ رُؤْیتُکَ حَاجَتِی وَ جِوَارُکَ طَلَبِی وَ قُرْبُکَ غَایةُ سُؤْلِی وَ فِی مُنَاجَاتِکَ رَوْحِی وَ رَاحَتِی وَ عِنْدَکَ دَوَاءُ عِلَّتِی وَ شِفَاءُ غُلَّتِی وَ بَرْدُ لَوْعَتِی وَ کَشْفُ کُرْبَتِی ... وَ لا تَقْطَعْنِی عَنْکَ وَ لا تُبْعِدْنِی مِنْکَ یا نَعِیمِی وَ جَنَّتِی وَ یا دُنْیای وَ آخِرَتِی یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛[7] پس همّتم از همه به سوی تو بریده شد و میلم به جانب توست، مراد من تویی نه دیگری و شب زندهداری و سحرخیزیام به خاطر توست و دیدار تو چشم روشنی من و رسیدن به تو آرزوی دل من است و اشتیاق من به توست و شیفته محبت تو هستم و دلداده عشق تو میباشم و خشنودی تو آرزوی من و دیدار تو نیاز من و همسایگی تو خواسته من است و آخرین خواستهام نزدیک شدن به توست و آسودگی و زندهدلی من در راز و نیاز با توست و درمان درد و بهبودی سوز جگر و خنکی سوز دل و برطرف شدن گرفتاریام نزد توست و.... مرا از خودت جدا مکن و دور مساز ای سبب شادکامی و بهشت من و ای دنیا و آخرتم، ای مهربانترین مهربانان.»
به نظر حضرتعالی اگر عرفان ائمه اطهار(ع) احیا شود چه تأثیری بر سبک زندگی اسلامی میگذارد؟
ائمه معصومین(ع) خودشان، کلامشان و پیامشان نور است و هر جا که کلام، پیام و مرام آنها وجود داشته باشد، سراسر نور و سرور است. بهشت روی زمین به اینگونه پا میگیرد و زیربنای بهشت سعادت انسانی میشود.
آیا مباحث عرفانی قابلیت عرضه در جامعه و دانشگاه را دارد؟
چرا قابلیت نداشته باشد؟! مباحث عرفانی برای عرضه است؛ عرضه به طالبان تشنه معارف و کمالات انسانی؛ به ویژه قشر فرهیخته دانشجو و جامعه عرفاندوست و معرفتجو. این ما هستیم که باید قابلیت داشته باشیم تا این متاع نور و معرفت و عرفان را به طالبان آن عرضه کنیم.
پینوشتها:
[1] . شیخ صدوق، الأمالی، ص342، ح1، مجلس55.
[2]. بحار الأنوار ، ج4، ص253، ح7.
[3]. الکافی، ج1، ص201، ح1، بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِی فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه.
[4]. همان، ج2، ص464، ح5، بَابُ أَنَّ الْإِیمَانَ لَا یَضُرُّ مَعَهُ سَیِّئَةٌ وَ الْکُفْرَ لَا یَنْفَعُ مَعَهُ حَسَنَه.
[5]. بحار الأنوار، ج67، ص186.
[6]. همان، ج74، ص400، ح23.
[7]. همان، ج91، ص148، بخشی از مناجات هشتم(مناجاةالمریدین). و مفاتیحالجنان، مناجاة خمسةعشر، بخشی از مناجاةالمریدین.
لینک مصاحبه در سایت نشریه معارف