• وبلاگ : مقام عشق
  • يادداشت : بهتر از علم كيميا
  • نظرات : 15 خصوصي ، 20 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + علي حتمي 
    تشکر متن خوبي بود که دنبالش مي گشتم خدا خيرتون بده
    + بازم من بودم-همون بي كار 
    اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي . . . دل بي تو به جا ن آمد وقتست که باز آيي . . . دائم گل اين بستان شاداب نمي ماند . . . در ياب ضعيفان ر ا در وقت توانايي . . . ديشب گله زلفش با باد همي کردم ...گفتا غلطي بگذر زين فکرت سودائي . . . صد باد صبا اينجا با سلسله ميرقصند . . . اين است حريف اي دل تا باد نپيمايي . . . مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم کرد . . . کز دست بخواهد شد پاياب شکيبايي . . . يارب به که شايد گفت اين نکته که در عالم . . . رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جايي
    + يك الاف يك بي كار- نه بي عار 

    سلام

    كمرنگ شدي ها

    پاسخ

    ارادت داريم عزيز چند روزيه سرم خيلي شلوغه در خدمتگزاري حاضرم
    + يك الاف يك بي كار- نه بي عار 

    آمدم نبودي

    هرگز براي عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهي در انتهاي خارهاي يک کاکتوس به غنچه اي مي رسي که ماه را بر لبانت مي نشاند

    پاسخ

    رفيق انشاء الله 14/12/87 الي 23/12/87 در عتبات عاليات دعاگوي شما و دوستان خواهم بودبه اميد ديدارحلال كن
    + يك الاف يك بي كار- نه بي عار 

    اي حجت عزيز دركت ميكنم

    هيچ دردي بدتر از آويزون بودن بين هوا و زمين نيست..!

    صبر کردن دردناک است ، و فراموش کردن دردناکتر ، ولي از اين دو دردناک تر اين است

    که نداني بايد صبر کني يا فراموش

    + من 

    الوووووووووووووووووووووووووو

    نيستي...

    خوردي به پيستي

    سر كوچه مي ايستي

    كرم بريز و فرود آ

    كه وبلاگ وبلاگ توست...

    پاسخ

    خودت نيستيخودتو معرفي كن تا؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    + يك الاف يك بي كار- نه بي عار 

    از اينترنت جدا شده بودم اين مطلب رو خوندم حيفم آمد برات نفرستم دوباره كانكت شدم

    حسن ظن به خدا

    پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند:
    آخرين کسي را که دستور داده مي شود به سوي دوزخ ببرند، ناگهان به اطراف خود نگاه مي کند.
    خداوند دستور مي دهد او را برگردانند، پس او را بر ميگردانند.
    خطاب مي رسد: چرا به اطراف خود نگاه کردي و در انتظار چه هستي؟
    عرض مي کند: پروردگارا! من در باره تو اين چنين گمان نمي کردم.
    مي فرمايد: چه گمان مي کردي؟
    عرض مي کند: گمانم اين بود که گناهان مرا مي بخشي و مرا در بهشت خود جاي مي دهي!
    خداوند مي فرمايد: اي فرشتگان من! به عزت و جلال و نعمت ها و مقام والايم سوگند، بنده ام هرگز گمان خير درباره من نبرده است، اگر ساعتي گمان خير برده بود، او را به جهنم نمي فرستادم، ولي با اين حال اظهار حسن ظن او را بپذيريد و او را به بهشت ببريد.

    سپس پيامير صل الله عليه و آله فرمودند: هيچ بنده اي نيست که نسبت به خداوند متعال گمان خير ببرد، مگر اين که خدا نزد گمان وي خواهد بود.



    + يك الاف يك بي كار- نه بي عار 

    ما كه رفتيم نگران

    + يك الاف يك بي كار- نه بي عار 

    اين ها را هم فرستادم كه ديگه حرفي تو دلم باقي نمانده باشه...

    + يك الاف يك بي كار- نه بي عار 
    ين
    + يك الاف يك بي كار- نه بي عار 
    اين ه
    + يك الاف يك بي كار- نه بي عار 
    اثبات وجود حضرت حجت(ع)

    مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني(ره) از آيات و مراجعي بود که بي واسطه به فيض ملاقات حضرت مهدي، صاحب الزمان ارواحنا له الفداه مشرف شده بود. يکي از آن موارد، قضيه شگرفي است که مرحوم شيخ محمد شريف رازي در جلد اول کتاب گنجينه دانشمندان نقل کرده است.
    او مي نويسد:
    علامه حاج سيد محمد حسن ميرجهاني طباطبايي، صاحب تأليفات مفيد که از خواص اصحاب ايشان بودند حکايت کرده اند که:
    « يکي از علماي زيديه به نام سيد بحرالعلوم يمني وجود حضرت ولي عصر عليه السلام را انکار مي کرد و با علما و مراجع شيعه آن روز مکاتبه کرده و براي اثبات وجود و حيات آن حضرت برهان مي خواست و آقايان از کتب اخبار و تواريخ عامه و خاصه اقامه دليل مي کردند؛ ولي وي قانع نمي شد و مي گفت: من هم اين کتب را ديده ام.

    تا اينکه براي مرحوم آيت الله اصفهاني نامه نوشت و جواب قاطعي خواست. سيد در جواب مرقوم فرمود: جواب شما را بايد مشافهتاً بدهم، شما طي سفري به نجف مشرف شويد.
    آن سيد يمني با فرزندش سيد ابراهيم و چند تن از مريدان خاصش، به نجف اشرف مشرف و همه علما از جمله مرحوم آيت الله اصفهاني از وي ديدن کردند. سيد يمني عرض کردند من روي دعوت شما، به اين مسافرت آمدم، جوابي که وعده فرموديد بدهيد. ايشان فرمودند: شب بعد به منزل من بياييد.

    شب بعد به منزل آسيد ابوالحسن آمدند و پس از صرف شام و رفتن اکثر ميهمانها و گذشتن نيمي از شب، نوکر خود، مشهدي حسين چراغدار را طلبيده و فرمودند: به سيد يمني و فرزندش بگوييد بيايند و ما تا درب منزل رفتيم به ما فرمودند: شما نياييد و خود به اتفاق سيد و فرزندش رفتند و ما ندانستيم کجا رفتند.
    تا روز بعد که سيد ابراهيم يمني، فرزند بحرالعلوم مزبور را ملاقات کردم و از جريان شب پرسيدم. گفت: الحمدلله (بحمدالله) ما مستبصر و اثني عشري شديم.

    گفتم: چطور؟ گفت: براي اينکه آقاي اصفهاني حضرت ولي عصر امام زمان عليه السلام را به پدرم نشان داد. تفصيل آن را پرسيدم.
    گفت: ما از منزل که بيرون آمديم نمي دانستيم به کجا مي رويم؛ تا اينکه از شهر خارج و وارد وادي السلام شده و در وسط وادي جايي بود که آن را مقام مهدي عليه السلام مي گفتند.
    چراغ را از مشهدي حسين گرفته و خود به اتفاق پدرم و من وارد آن محيط شديم. پس آقاي اصفهاني خود از چاه آنجا، آب کشيده و وضو تجديد کرد و ما به عمل او مي خنديديم؛ آنگاه وارد مقام شد و چهار رکعت نماز خواند و کلماتي گفت؛ ناگاه ديديم آن فضا روشن گرديد، پس پدرم را طلبيد.
    وقتي وارد آن مقام شد طولي نکشيد که صداي گريه پدرم بلند شد و صيحه اي زد و بيهوش شد؛ نزديک رفتم ديدم آقاي اصفهاني شانه هاي پدرم را مالش مي دهد تا به هوش آمد و وقتي از آنجا برگشتيم پدرم گفت: حضرت ولي عصر حجه بن الحسن العسکري عليه السلام را مشافهتاً زيارت کردم. و با ديدنش مستبصر و شيعه اثني عشري شدم. »
    سيد مزبور بعد از چند روز از نجف اشرف به يمن مراجعت نمود و چهار هزار نفر از مريدان يمني خود را، شيعه اثني عشري نمود. »
    + يك الاف يك بي كار- نه بي عار 
    جراحي بدون بي هوشي !

    آورده اند:
    مرحوم آيت الله العظمي سيد احمد خوانساري بيماري زخم معده داشتند که احتياج به عمل جراحي داشت، از طرفي ايشان سالخورده و از لحاظ جسمي ناتوان بودند و تحمل جراحي بدون بيهوشي نيز ممکن نبود.

    پيش از آن که عمل جراحي آغاز شود، ايشان اجازه بي هوش کردن را به پزشک ندادند [چون به نظر ايشان در وضعيت بي هوشي، تثقليد مقلدينشان دچار اشکال مي شد] از اين رو به پزشکان معالج فرمودند:
    هر گاه من مشغول قرائت سوره مبارکه انعام شدم، شما مشغول عمل شويد من توجه ام به قرآن است و در اين صورت هيچ مشکلي پيش نمي آيد. [ايشان آن چنان به قرآن توجه پيدا ميکردند که احساس درد نمي کردند.] همان طور هم شد و با تمام شدن عمل جراحي، قرائت سوره مبارکه انعام نيز به پايان رسيد
    + يك الاف يك بي كار- نه بي عار 
    اين
    + يك الاف يك بي كار- نه بي عار 

    حجت عزيز سلام

    اكنون كه اين مطالب را فرستادم هم خواستم بگويم فقط خودت مطلب كش رفتن بلد نيستي ماهم بلديم

    هم اين كه يه خبر ناگواري بهم رسيده ولي حتماَ حكمتي توش بوده و در اين واقعه جانسوز صبر ميكنم***

       1   2      >