• وبلاگ : مقام عشق
  • يادداشت : بهتر از علم كيميا
  • نظرات : 15 خصوصي ، 20 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يك الاف يك بي كار- نه بي عار 
    اثبات وجود حضرت حجت(ع)

    مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني(ره) از آيات و مراجعي بود که بي واسطه به فيض ملاقات حضرت مهدي، صاحب الزمان ارواحنا له الفداه مشرف شده بود. يکي از آن موارد، قضيه شگرفي است که مرحوم شيخ محمد شريف رازي در جلد اول کتاب گنجينه دانشمندان نقل کرده است.
    او مي نويسد:
    علامه حاج سيد محمد حسن ميرجهاني طباطبايي، صاحب تأليفات مفيد که از خواص اصحاب ايشان بودند حکايت کرده اند که:
    « يکي از علماي زيديه به نام سيد بحرالعلوم يمني وجود حضرت ولي عصر عليه السلام را انکار مي کرد و با علما و مراجع شيعه آن روز مکاتبه کرده و براي اثبات وجود و حيات آن حضرت برهان مي خواست و آقايان از کتب اخبار و تواريخ عامه و خاصه اقامه دليل مي کردند؛ ولي وي قانع نمي شد و مي گفت: من هم اين کتب را ديده ام.

    تا اينکه براي مرحوم آيت الله اصفهاني نامه نوشت و جواب قاطعي خواست. سيد در جواب مرقوم فرمود: جواب شما را بايد مشافهتاً بدهم، شما طي سفري به نجف مشرف شويد.
    آن سيد يمني با فرزندش سيد ابراهيم و چند تن از مريدان خاصش، به نجف اشرف مشرف و همه علما از جمله مرحوم آيت الله اصفهاني از وي ديدن کردند. سيد يمني عرض کردند من روي دعوت شما، به اين مسافرت آمدم، جوابي که وعده فرموديد بدهيد. ايشان فرمودند: شب بعد به منزل من بياييد.

    شب بعد به منزل آسيد ابوالحسن آمدند و پس از صرف شام و رفتن اکثر ميهمانها و گذشتن نيمي از شب، نوکر خود، مشهدي حسين چراغدار را طلبيده و فرمودند: به سيد يمني و فرزندش بگوييد بيايند و ما تا درب منزل رفتيم به ما فرمودند: شما نياييد و خود به اتفاق سيد و فرزندش رفتند و ما ندانستيم کجا رفتند.
    تا روز بعد که سيد ابراهيم يمني، فرزند بحرالعلوم مزبور را ملاقات کردم و از جريان شب پرسيدم. گفت: الحمدلله (بحمدالله) ما مستبصر و اثني عشري شديم.

    گفتم: چطور؟ گفت: براي اينکه آقاي اصفهاني حضرت ولي عصر امام زمان عليه السلام را به پدرم نشان داد. تفصيل آن را پرسيدم.
    گفت: ما از منزل که بيرون آمديم نمي دانستيم به کجا مي رويم؛ تا اينکه از شهر خارج و وارد وادي السلام شده و در وسط وادي جايي بود که آن را مقام مهدي عليه السلام مي گفتند.
    چراغ را از مشهدي حسين گرفته و خود به اتفاق پدرم و من وارد آن محيط شديم. پس آقاي اصفهاني خود از چاه آنجا، آب کشيده و وضو تجديد کرد و ما به عمل او مي خنديديم؛ آنگاه وارد مقام شد و چهار رکعت نماز خواند و کلماتي گفت؛ ناگاه ديديم آن فضا روشن گرديد، پس پدرم را طلبيد.
    وقتي وارد آن مقام شد طولي نکشيد که صداي گريه پدرم بلند شد و صيحه اي زد و بيهوش شد؛ نزديک رفتم ديدم آقاي اصفهاني شانه هاي پدرم را مالش مي دهد تا به هوش آمد و وقتي از آنجا برگشتيم پدرم گفت: حضرت ولي عصر حجه بن الحسن العسکري عليه السلام را مشافهتاً زيارت کردم. و با ديدنش مستبصر و شيعه اثني عشري شدم. »
    سيد مزبور بعد از چند روز از نجف اشرف به يمن مراجعت نمود و چهار هزار نفر از مريدان يمني خود را، شيعه اثني عشري نمود. »