اهل حمامم
پوستم مهتابي ست
چشمهايم آبي ست
پدرم دلاک است
سر طاسي دارد
لنگ مي اندازد
شامپو مصرف کرد
کله اش هي کف کرد
و سپس مويش ريخت
و چه اندازه سرش براق است
حرفه ام دلاکي است
هدف من پاکي ست
مي نشيند لب سکو آرام
يک نفر با احساس
و تصور کرده ، خيلي خوش پر و پاست
کودکي را ديدم
مي دود در پي صابون و لگن
اي نهان در پس در
خشک آوردم ، خشک
مشتري هاي عزيز
لگن خاصره تان سالم باد
رخت ها را نکنيد
آبمان قطع شده